مدیریت در مدارس به سبک کوچینگ یا سبک سنتی

مقدمه

 

مدیریت آموزشی در مدارس امروزه با روش های مختلفی که برای اثربخشی بیشتر آن در طول سال های اخیر پیشرفته است، به طرز چشم گیری تکامل یافته است؛ در این میان سبک کوچینگ سبکی است برجسته به عنوان رویکردی پویا به رهبری و مدیریت در مدارس. در این مقاله تلفیق کوچینگ و مدیریت مدرسه را بررسی می‌کنیم و آن را در مقابل سبک‌های مدیریت سنتی قرار می‌دهیم و تفاوت‌ در نتایج مرتبط با هر رویکرد را خواهیم دید.

 

مدیریت سنتی در مدارس

 

مدیریت سنتی در مدارس اغلب از یک مدل سلسله مراتبی پیروی می کند که با رویکرد از بالا به پایین مشخص می شود. در این ساختار، اختیارات در سطوح بالای مدیریت متمرکز می‌شود و اغلب تصمیمات مهم توسط مدیران اتخاذ می‌شود و متعاقباً بین معلمان و کارکنان منتشر می‌شود. تمرکز معمولاً بر روی انطباق، استانداردسازی و پایبندی به پروتکل های تعیین شده است.

 

ویژگی های مدیریت سنتی

 

1. مدیریت دستورالعمل: مدیران تصمیمات را بدون نظر سنجی کارکنان اتخاذ می کنند و فرهنگ اطاعت را به جای همکاری ترویج می کنند.

2. فرآیندهای استاندارد شده: تأکید بر یکنواختی و سازگاری در سراسر امور است که اغلب منجر به سختی در اجرا منجر می شود.

3. معیارهای عملکرد: موفقیت از طریق تست استاندارد و معیارهای عملکرد سفت و سخت، با فضای کمی برای رشد یا خلاقیت فردی سنجیده می‌شود.

4. توسعه حرفه ای محدود: فرصت ها برای رشد حرفه ای چه برای مدیر و چه برای معلمان و حتی دانش آموران اغلب در کمترین حالت وجود دارد و بیشتر بر روی رعایت سیاست ها تمرکز می کنند تا پیشرفت شخصی یا حرفه ای.

 

نتایج مدیریت سنتی

 

در حالی که مدیریت سنتی می تواند ساختار و وضوح را ارائه دهد، اغلب منجر به عدم مشارکت کارکنان و دانش آموزان می شود. معلمان ممکن است احساس کم ارزشی و خفقان کنند، که منجر به نرخ ترک شغل بالا و روحیه پایین می شود. دانش‌آموزان نیز توجه شان در سطحی ترین حالت به مدرسه و درس خواهد ماند و آموزش را به‌عنوان مجموعه‌ای از آزمون‌ها می بینند تا فرصتی برای رشد و اکتشاف.

 

روش کوچینگ در مدیریت مدرسه

 

برخلاف مدیریت سنتی، روش کوچینگ بر همکاری، توانمندسازی و بهبود مستمر تاکید دارد. این رویکرد محیطی را ایجاد می کند که در آن مربیان تشویق و دیده شوند تا مهارت های خود را توسعه دهند و رشد حرفه ای خود را در اختیار بگیرند.

 

ویژگی های روش کوچینگ

 

1. مدیریت مشارکتی: مدیران در کنار معلمان کار می کنند، افراد را به گفتگو تشویق می کنند تا دیدگاه مشترکی برای مدرسه ایجاد کنند.

2. توسعه فردی: توسعه حرفه ای متناسب با نیازهای فردی است و فرهنگ یادگیری مستمر را تقویت می کند.

مدیر خود را مرکز و محور یک مدرسه نخواهد دید.

3. تمرکز بر ذهنیت رشد: روش کوچینگ ذهنیت رشد را ترویج می‌کند و معلمان و دانش‌آموزان را تشویق می‌کند تا چالش‌ها را فرصت‌هایی برای توسعه ببینند.

4. بازخورد های سازنده: بازخورد منظم جزئی از این رویکرد است که امکان تأمل و تعدیل در شیوه‌های تدریس را فراهم می‌کند.

 

نتایج روش کوچینگ

 

مطالعات نشان می دهد که مدیریت در مدرسه به سبک کوچینگ، نتایج مثبت قابل توجهی به همراه دارد. نظر سنجی ها و گزارش ها گویای این است که معلم ها و مدیرانی که با سبک کوچینگ پیش می روند اغلب رضایت شغلی، بهبود شیوه‌های آموزشی و افزایش مشارکت دانش‌آموز را به شکل چشم گیری می بینند. دانش آموزان از توجه و حمایت فردی بیشتر بهره مند می شوند که منجر به عملکرد تحصیلی بهتر و عشق عمیق تر به یادگیری می شود. همچنین در فضایی بازتر پتانسیل های فردی هر کدام کشف می شود و تفاوت ها دیده و پذیرفته می شود.

 

 

تفاوت بین مدیریت سنتی و روش کوچینگ

 

سبک رهبری

 

مدیریت سنتی بر رهبری دستوری متکی است، در حالی که روش کوچینگ بر رهبری مشارکتی تأکید دارد. در محیط های سنتی، رهبران تصمیمات را یک طرفه می گیرند. در مقابل، مربیان معلمان را در بحث هایی که سیاست ها و شیوه ها را شکل می دهند، مشارکت می دهند.

 

توسعه حرفه ای

 

در مدل‌های مدیریت سنتی، توسعه حرفه‌ای اغلب یک اندازه است و از بالا به پایین الزامی است. روش کوچینگ، برنامه‌های رشد فردی را در اولویت قرار می‌دهد، و مدیران، معلمان و داتش آموزان را قادر می‌سازد تا زمینه‌های مورد علاقه خود را که با نقاط قوت و ضعف آنها همخوانی دارد، دنبال کنند.

 

روی معیارها تمرکز کنید

 

مدیریت سنتی اغلب بر آزمون ها و تعاریف استاندارد و یک شکل به عنوان معیار اصلی موفقیت تمرکز می کند. روش کوچینگ به ارزیابی های کل نگر ارزش می دهد که مشارکت دانش آموز، خلاقیت و تفکر انتقادی را در کنار پیشرفت تحصیلی در نظر می گیرد.

 

روابط معلم و دانش آموز

 

روابط در محیط مدارس تحت مدیریت سنتی، می توانند مثل یک معامله باشند. معلمان محتوای آموزشی را اغلب به یک شکل ارائه می دهند در حالی که دانش آموزان منفعلانه آن را دریافت می کنند. روش کوچینگ اما ارتباطات عمیق‌تری را بین معلمان و دانش‌آموزان می سازد و تقویت می‌کند و محیطی را ایجاد می‌کند که دانش‌آموزان احساس ارزشمندی و انگیزه برای مشارکت فعال در یادگیری خود کنند.

 

خلاصه ی نتایج مقایسه ای :

 

سطوح تعامل

 

مدارسی که از مدیریت سنتی استفاده می کنند، اغلب با سطوح پایین مشارکت کارکنان و دانش آموزان دست و پنجه نرم می کنند. معلمان ممکن است در نقش خود احساس انزوا کنند، در حالی که دانش آموزان ممکن است آموزش را صرفاً مجموعه ای از ارزیابی ها بدانند. در مقابل، مدارسی که از روش مربیگری استفاده می کنند، سطوح بالاتری از مشارکت را گزارش می دهند. معلمان احساس حمایت و قدرت می کنند، که منجر به افزایش اشتیاق برای تدریس می شود. دانش آموزان همچنین زمانی که احساس می کنند که معلمان برای موفقیت آنها سرمایه گذاری کرده اند، علاقه بیشتری به مطالعات خود نشان می دهند.

 

عملکرد تحصیلی

 

در حالی که مدیریت سنتی به دلیل تمرکز بر معیارهای استاندارد می تواند منجر به بهبود نمرات آزمون شود، این همیشه به تجربیات یادگیری معنادار و عمیق تبدیل نمی شود. در مقابل، مدارسی که روش مربیگری را اتخاذ می‌کنند، اغلب شاهد پیشرفت‌هایی در عملکرد تحصیلی و مهارت‌های تفکر انتقادی هستند. وقتی دانش‌آموزان تشویق می‌شوند تا به جای اینکه صرفاً برای آزمون‌ها آماده شوند، موضوعات را عمیقاً بررسی کنند، علاقه بیشتری به یادگیری دارند.

 

حفظ معلم

 

نرخ بالای گردش مالی یک مسئله رایج در مدارسی است که به طور سنتی به دلیل روحیه پایین و کمبود فرصت های رشد حرفه ای اداره می شوند. برعکس، مدارسی که از روش کوچینگ بهره می برند، معمولاً نرخ حفظ بالاتری را در بین کادر آموزشی تجربه می‌کنند. وقتی معلمان احساس می کنند خود و ارزشمندی ها و ارزش هایشان مورد حمایت قرار می گیرند، به احتمال زیاد به نقش خود متعهد می مانند.

 

فرهنگ مدرسه

 

مدیریت سنتی می تواند فرهنگ ترس و تبعیت ایجاد کند، جایی که نوآوری خفه می شود. در مقابل، روش کوچینگ یک فرهنگ سازی مثبت را در مدرسه ایجاد می کند و پرورش می دهد که با اعتماد، همکاری و ارتباطات گشوده مشخص می شود. این محیط نه تنها برای معلمان مفید است، بلکه حس تعلق را در بین دانش آموزان تقویت می کند.

 

 

کلام آخر :

انتخاب بین مدیریت سنتی و مدیریت به سبک کوچینگ در مدرسه تأثیر قابل توجهی بر نتایج آموزشی دارد. در حالی که مدیریت سنتی، ساختاری را فراهم می کند که اغلب در تقویت تعامل، خلاقیت و رشد حرفه ای در بین مربیان و دانش آموزان به طور یکسان کوتاهی می کند. روش کوچینگ یک جایگزین متحول کننده ارائه می دهد که همکاری، توسعه فردی و تمرکز بر موفقیت کل نگر را در اولویت قرار می دهد. همانطور که مدیران آموزشی به دنبال کردن پیچیدگی‌های آموزش مدرن ادامه می‌دهند، پذیرش سبک کوچینگ ممکن است راه را برای شیوه‌های مدیریت مؤثرتر که در نهایت به نفع همه ذینفعان باشد، هموار کند.

ثبت نظر